جدول جو
جدول جو

معنی برده رش - جستجوی لغت در جدول جو

برده رش
(بَ دِ رَ)
دهی است از دهستان سارال بخش دیواندره شهرستان سنندج. سکنۀ آن 165 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برده فروش
تصویر برده فروش
فروشندۀ غلام و کنیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باده کش
تصویر باده کش
باده خوار، باده پیما
فرهنگ فارسی عمید
(بَ دِ رَ شِ)
دهی است از دهستان تیلکوه بخش دیواندره شهرستان سنندج. سکنۀ آن 130 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(بَ دِ دَ)
دهی است از دهستان الند بخش حومه شهرستان خوی. سکنۀ آن 150 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(بَ دِ رَ)
دهی است از دهستان نمشیر بخش بانه شهرستان سقز. سکنۀ آن 180 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(بَ دِ رَ شِ)
دهی است از دهستان ویسه بخش مریوان شهرستان سنندج. سکنۀ آن 200 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(بَ دِ رَ شِ)
دهی است از دهستان شهر ویران بخش حومه شهرستان مهاباد. سکنۀ آن 158 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ رَ)
دهی است از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاهان. واقع در 15هزارگزی شمال کوزران. سکنۀ آن 160 تن. آب آن از چاه تأمین می شود. راه آن در تابستان می توان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(بَرْ رَ کُ)
دهی از دهستان دشت آب بخش بافت شهرستان سیرجان. سکنۀ آن 250 تن. آب آن از قنات و محصول آن حبوب است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(مَ گَ سَ)
دهی است از دهستان برا دوست بخش صومای شهرستان ارومیّه، واقع در 13 هزار و پانصدگزی جنوب غربی هشتیان و 4هزارگزی شمال راه ارابه رو سرو به نازلو. آب آن از دره برده زی و محصول آن غلات و توتون و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ / دِ فَ)
بنده وش. بنده وار. بنده مانند:
باستاد در پیش او بنده فش
سرافکنده و دست کرده بکش.
دقیقی
لغت نامه دهخدا
(بَ دِ زَ)
دهی است از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد. سکنۀ آن 1140 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(بَ دِ)
دهی است از دهستان صومای بخش صومای شهرستان ارومیه. سکنۀ آن 159 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(بَ دِ سَ رِ)
نام یکی از دهستانهای بخش اشترینان شهرستان بروجرد این دهستان در شمال باختری بخش واقع و محدود است از شمال به ملایر، از جنوب بدهستان قلعه حاتم و از خاور به جاده اتومبیل رو بروجرد به ملایر از باختر به دهستان جعفرآباد. از 23 آبادی تشکیل گردیده و جمعیت آن در حدود 11200 نفر و قراء مهم آن عبارتند از: توده زن، جعفرآباد، چهار بزه، یوسفعلی، قائیدطاهر، کفشگران، گلچهران، تل میان و نائی. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(بَ دِ)
دهی است از دهستان شهر ویران بخش حومه شهرستان مهاباد. سکنۀ آن 203 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گِ دَ)
دهی است از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه که در 20هزارگزی شمال باختری میاندوآب و 12هزارگزی شمال راه شوسۀ میاندوآب به مهاباد واقع است. هوای آن معتدل و سکنۀ آن 275 تن است. آب آن از سیمین رود و چاه تأمین میشود. محصول آن غلات، چغندر و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(خَ بَ دَ رَ)
دهی است از دهستان لاهیجان بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در چهل وپنج هزارگزی باختر مهاباد و دوهزارگزی خاور شوسۀ نقده به خانه. جلگه و معتدل و آب آن از رود آواجیر و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مرده ری
تصویر مرده ری
مرده ریگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرده کش
تصویر مرده کش
کسی که شغلش بردن مردگان بگورستان است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرده وش
تصویر زرده وش
برنگ زرد برنگ اسب زرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برده دل
تصویر برده دل
کسی که از شدت عشق دل وی اسیر شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برده فروش
تصویر برده فروش
فروشنده برده فروشنده غلام و کنیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرده ری
تصویر مرده ری
((~. رِ))
مرده ریگ، میراث، مجازاً پست، ناچیز، فرومایه
فرهنگ فارسی معین
چشمان آلوده به اشک، حالت چشم ها پس از گریه
فرهنگ گویش مازندرانی
مردار
فرهنگ گویش مازندرانی
ناسزار، توهین، سخن بیهوده
فرهنگ گویش مازندرانی
سوراخ و هواکش زیر تنور، محل عبور گوسفند در آغل
فرهنگ گویش مازندرانی
رفت و آمد
فرهنگ گویش مازندرانی